یکی از انحرافاتی که موجب شکایت والدین از فرزندان خود می شود، درغگویی است. اکثر والدین از این شکایت دارند که فرزندانشان با وجود اینکه از هیچگونه رسیدگی در تربیت وی دریغ نکرده اند، درغگو بار آمده یا مغلطه و اغراق میکند. آنان از این بابت ناراحتند که آدمهای متدین و پرهیزگارند و دروغ نمیگویند. لقمه حرام نمیخورند و برای تربیت صحیح کودکان حتیالمقدور از تمام امکانات تربیتی استفاده میکنند، او را از بچههای درغگو و کم تربیت دور نگه میدارند، و او را به راستگویی تشویق میکنند، ولی با این وصف چرا فرزند آنها باید دروغگو باشد.
-چرا بعضی از کودکان دروغ میگویند؟
دروغگویی نیز مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی، بدون علت نیست. عوامل و انگیزهها هستند که کودکان را در مسیر انحرافات قرار میدهند و یا برای سالهای بعد و انحرافات عارضی در آنها، زمینهسازی میکنند. بعضی از والدین با امتناع یکی دو تا از غرایز خیال میکنند که کار تمام شده و از سایر مسائل غریزی کودکان غافل می شوند.
در صورتی که اگر بخواهیم کودکان خود را با شخصیتی مثبت و عالی بزرگ کنیم، باید همه استعدادهای مثبت آنان را پرورش داده و ضمن ایجاد هماهنگی بین استعدادهای مثبت، استعدادهای منفی را تضعیف کنیم و به مرز انهدام بکشانیم و این کار با امتناع غرایز مثبت آنها از راه صحیح و هدایت غرایز منفی امکان پذیر میباشد. با غرایز چهارگونه رفتار میتوانیم داشته باشیم. اقناع غریزه در حد امکان و به صورت معمولی، سرکوب غریزه، تعریف غریزه و تصعید غریزه. حال ببینیم که با کودکان خود چه کردهایم؟ آیا به درستی قادر بودهایم که غرایز آنان را اقناع یا سرکوب و تعریف شدهشان را هدایت و تصعید نماییم؟
آیا به راستی استعدادهای مثبت آنان را پرورش دادهایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان را پرورش دادهایم؟ آیا در مورد انهدام یا اصلاح استعدادهای منفی آنان قدم مثبتی برداشتهایم؟ آیا اصولا شناخت صحیح و مهارت لازم را درباره مسائل تربیتی دارا بودهایم یا همهاش حرافی بوده و بس؟ آیا پرهیزگار بودن و لقمه حرام نخوردن کافی است؟ همانطوری که در این زمینه چراها زیاد است، آیاها هم نسبتا زیاد میباشد.
-ناتوانی یکی از دلایل دروغ گفتن
دروغگویی مثل سایر انحرافات اخلاقی و عاطفی علل و انگیزههای خاص خود را دارد که یکی از آنها ناتوانی میباشد. وقتی که شما کودک خود را در منزل در حال اسارت و به صورت زندانی نگه داشته اید و آزادی های او را ندانسته از دستش میگیرید و همراه خشونت هایی که از خود بروز میدهید او را در احساس عجز و ناتوانی غوطهور میسازید، او ناچار است که از دست شما و ستمکاری هایی که به وی روا میدارید بگریزد و امیال و غریزه های خود را به نوعی و به هر نحو ممکن ارضا نماید و برای این کار ناچار است که در مقابل شما به دروغ متوسل شود.
مادر میگوید با "الف" بازی نکن چون "الف" کودک بیتربیتی است. اما کودک وقتی از منزل خارج میشود و در کوچه "الف" را میبیند. بنابه نیازهای غریزی و عاطفی، با او صحبت میکند و به بازی مشغول میشود و بعد که زمان برگشتن به منزل فرا رسید به محض ورود به خانه، مادر میپرسد: در کوچه با چه کسی بازی کردی؟ جواب می دهد با "ج" زیرا اولا دلش میخواهد مادر را راضی نگهدارد و خود را حرف شنو نشان بدهد. ثانیا دلش نمیخواهد که مادر با علم و اطلاع از اصل قضیه به ممانعت خشونت آمیزی دست بزند لذا به حربهای که از نظر او راحتترین و کارآمدترین راه است یعنی دروغ متوسل میشود.
-ترس از والدین
بعضی از والدین رفتار خشونت بارتری با فرزندان خود دارند. به کوچکترین بهانه آنها را کتک میزنند در مقابل دیگران پرخاش و تحقیرشان میکنند به خیال اینکه با خشونت و پرخاش و تنبیه و نیش زبان خواهند توانست جلوی انحرافات روانی کودک خود را بگیرند. اینگونه خانوادهها علاوه بر اینکه نمیتوانند کار مثبتی به عنوان بازدارنده از انحرافات در تربیت کودک خود انجام دهند بلکه یا باعث میشوند که ترس کودک به تدریج ریخته و کارهای خلاف خود را با جرات و جسارت بیشتری انجام دهد یا اینکه والدین را مثل دژخیم چاق به دست بالاتر خود احساس کرده و از ترس آنان بنابه مختصات زمانی و مکانی متوسل به دروغ گردد و کودکی که از ترس و اجبار فرامین والدین را میپذیرد و در این فرمانپذیری هیچگونه علایق عاطفی از خود بروز نمیدهد پایههای اخلاقی سستی خواهد داشت و در نبود والدین، برخلاف آنچه را که میل آنها بوده انجام خواهند داد و رفته رفته به طرف فساد اخلاقی که دروغ نیز یکی از آنهاست کشیده می شوند. بنابراین بهتر است والدین برای انجام کاری که از فرزندشان میخواهند قبل از آن که متوسل به جبر و خشونت شوند میل انجام کار را در دل کودک برانگیزانند تا در چنین صورتی لزوم خشونت نیز از بین برود. کودک به خاطر ترس از کتک خوردن و خشونتهای والدین، کمکم از آنان فاصله گرفته و خود را جدا از خانواده احساس میکند و گاه در بعضی از موارد متوسل به دروغ می شود، زیرا احساس میکند که اگر راست بگوید والدین در اثر عصبانیت کتکش خواهند زد. پس چوب اجبار و خشونت را کنار بگذارید و اجازه دهید کودکتان با داشتن کمی آزادی عمل و احساس استقلال خود را فرد محترمی در اجتماع خانوادگی حساب کند. در این صورت لزومی ندارد که او با دروغ گفتن به خانواده خود به آنها خیانت کرده باشد.
-خودنمایی
بعضی از کودکان به خاطر خودنمایی متوسل به دروغ میشوند. آنها کودکانی هستند که مورد توجه والدین و اطرافیان قرار نمیگیرند و هر کاری میکنند کسی نیست تا آنها را تشویق کنند و به حسابشان بیاورد و یا لااقل بفهمد که آنان چه کاری میکنند و چه میگویند و چه نیازی دارند. پدر یا مادر به علت گرفتاریهای شغلی یا مشکلات خانوادگی کاری به کار آنها ندارند و گوششان به حرف آنها بدهکار نیست و اطرافیان نیز به خاطر اینکه در کار دیگران مداخلهای نکرده باشند و کاری به کار کودکان دیگر نداشند.
در این صورت، کودک بالاخره خیال میکند که حرفها یا کارهایش مورد پسند والدین یا اطرافیان نیست و به ناچار برای خودنمایی هرچه بیشتر متوسل به دروغ و مغلطه و اغراق می شود. گاه دروغگوهای چنان شاخداری میگویند که موجب تحریکات منفی عصبی والدین میشود و گاه، کارهایی را به دروغ به خودش نسبت میدهد که از خود قهرمانی بسازد تا بدین وسیله بتواند توجه اطرافیان را به خود جلب نماید و حتی در بعضی مواقع واقعا دست به کارهای خطرناکی میزند که با جثه و سن و سالش جور درنمیآید.
آنچه که واضح است اینها همه به خاطر خودنمایی و جلب توجه والدین و اطرافیانی است که اعتنایی به او ندارند، بنابراین بهتر است کودکان را محترم بدانیم، به حرفهای آنها هرچند که بیجا و بی موقع هم باشد گوش دهیم، کارهایی را که هر چند به ظاهر کوچک انجام می دهند به دیده تحسین و تکریم نگاه کنیم و مشوقشان باشیم تا بعدها کارهای بزرگتر و بهتری انجام دهند و هر از چندگاه و به مناسبتهای مختلف در پیش دیگران تعریف و تمجید تشویقشان کنیم.
تمامی حقوق این سایت متعلق به درمانگاه تخصصی پوست و مو می باشد. Copyright © 2018