اقتصاد رفتاری (Behavioral economics) : و فاینانس رفتاری رشتهای است که با روش علمی در فضای روانشناسی شناختی، فاکتورهای مربوط به احساسات و اجتماع را در تحلیل و فهم بازارها و عوامل اقتصادی به کار میگیرد. از آنجا که واحد تحلیل در این دو علم، فرد و رفتار او میباشد تعامل بین علم اقتصاد و روانشناسی میتواند برای نظریهپردازی اقتصادی مورد استفاده اقتصاددانان قرار گیرد در طی سالهای اخیر محققانی هم چون دانیل کانمن(دانیل کاهنمن)، آموس تورسکی (Amos Tversky)، ریچارد تِیلِر (Richard THALER) و اخیرا نیز کالین کامرر (Colin Camerer) و جرج لاونشتاین (George Loewenstein)، برخی از اصول و اندیشههای علم اقتصاد را به عنوان اصولی غیر واقع گرایانه از نظر روانشناختی، مورد انتقاد قرار دادهاند. اقتصاددانانی نظیر کنت ارو (kenth arrow)، پیتر دیاموند (پیتر ای. دیاموند)، دان مک فادن (Daniel McFadden)، رابرت سولو (Robert Solow) تنها تحقیقات اندکی را در این زمینه انجام دادهاند ولی گستردگی اقتصاد را ترویج ننمودهاند این نا به سامانی به وجود آمده در مورد واقع گرایی روانشناختی هماکنون منجر به بروز به نتایجی گردیدهاست. عمدتاً تلاشهایی تحت عنوان «علم اقتصاد رفتاری» صورت گرفته تا از نظر روانشناختی ماهیت و نتایج بسیار واقعی تر از طبیعت انسان در علم اقتصاد بدست آید که این ماهیتها به طرز نامحدودی در دهه اخیر، گسترش و فزونی یافتهاست. تاجایی که امروز علم اقتصاد رفتاری جایگاه خود را در اقتصاد متعارف باز کردهاست و افرادی نظیر دیوید لایبسون در زمینه اقتصاد کلان وارنست فییر در اقتصاد کار، جایگاه مناسبی در اقتصاد کلان دارند. از طرف دیگر دانشگاههای معتبر بسیاری دانشجو در مقاطع پیشرفته در زمینه اقتصاد رفتاری میگیرند.
اقتصاد رفتاری به دنبال افزایش قدرت توضیح دهندگی علم اقتصاد از طریق واقعی تر کردن بنیانهای روانشناسی است. هسته اصلی اقتصاد رفتاری اعتقاد به افزایش واقع گرایی زیربناهای روانشناختی علم اقتصاد است که سبب بهبود نظریههای اقتصادی در انجام وظایف خود نظیر توصیف بهتر تئوریها، پیشبینی بهتر حوادث و پیشنهاد سیاستهای اقتصادی بهتر میشود. البته این دیدگاه در جایگاه نفی اساس اقتصاد نئوکلاسیک برپایه حداکثر کردن مطلوبیت، تعادل و کارایی قرار ندارد. چراکه دیدگاه نئو کلاسیک مفید است و چارچوب تئوریک مناسبی برای تحلیلهای اقتصاددانان فراهم میآورد که در خیلی از زمینهها نیز پیشبینیهای صحیحی انجام میدهد اما در برخی موارد ناکارآمد است و میبایستی تعدیل شود که این مجرای بروز علم اقتصاد رفتاری است. اکثر مقالات در زمینه اقتصاد رفتاری تعدادی از فروض بنیادین اقتصاد نئوکلاسیک را با توجه به واقع گرایی روانشناختی تعدیل میکند. البته اقتصاد رفتاری را نباید به عنوان نظریات رادیکال در نظر گرفت. چراکه فقط به دنبال آزاد کردن فروض سادهکننده اساس اقتصاد نئوکلاسیک است. برای مثال اقتصاددانان نئوکلاسیک بهطور مشخص ابراز میکنند که انسانها در مورد انصاف و عدالت نگران نیستند؛ که با حذف این فرض میتوان به نظریات واقعی تر در علم اقتصاد رسید.
موضوعات اقتصاد رفتاری
مالیه رفتاری
ایده اصلی مالیه رفتاری: Behavioral finance تبیین این موضوع است که چرا شرکت کنندگان بازار خطاهای سیستماتیک انجام میدهند. اینگونه خطاها قیمتها و بازدهیها را تحت تأثیر قرار میدهد و بازارها را نا کارآمد میکند. مالیه رفتاری هم چنین به بررسی آربیتراژ سایر شرکت کنندگان بازار در اینگونه ناکارآمدیها میپردازد. مالیه رفتاری ناکارآمدیهایی نظیر عکسالعملهای نامناسب به اطلاعاتی مانند روندهای بازار را پررنگ میکند و در حالت حدی علت حبابها و سقوطها را بررسی میکند. اینگونه عکسالعملها به توجه محدود سرمایهگذار، اطمینان بیش از حد، تجاوز از نقطه بهینه، تقلید یا شکلک سازی (غریزه گروه) و پارازیت تجارت نسبت داده شدهاست. تحلیلگرهای تکنیکی، اقتصاد رفتاری را به مثابه فامیل نزدیک مالیه رفتاری در نظر میگیرند که پایه تئوری برای تحلیلهای تکنیکی قرار میگیرد
مالیه رفتاری کمی
مالیه رفتاری کمی: quantative behavioral finance از روششناسی ریاضی و آماری برای فهم تبعیضهای رفتاری: Behavioral bias استفاده میکند. در تحقیقات بازار یابی، یک مطالعه نشان میدهد که شواهد اندکی سبب تعیضهای بدتر میشود و اثر آن تصمیمات بازاریابی را تحت تأثیر قرار میدهد. شرکتکنندههای برجسته شامل:
گوندز و کاگینالپ (ویراستار ژورنال مالیه رفتاری Journal of Behavioral Finance ) (از سال 2001 تا 2004) و همکاران وی وروناسمیت (نوبلیست 2002)، دیوید پورتر، دان بالنویچ و ولادیمیرا ایلوا و احمت دوران وری استورام را شامل میشوند.
انتقاد گرایی
انتقاد گرایانی نظیر یوجن فاما(eugenfama) فرضیههای بازار کارا را تأیید میکنند. آنها مخالفت کردند که مالیه رفتاری بیشتر مجموعهای از استثناها است تا شاخهای حقیقی از مالیه باشد و این مجموعه استثناها یا در بازار به سرعت از طریق بالا رفتن قیمت از بین میرود یا با ساختارهای جزیی بازار توضیح داده میشود. با این وجود تبعیضهای شناختی (cognitive biases) افراد از تبعیضهای اجتماعی(social biases) جداست؛ سابق بر این میشد از بازار میانگین گرفته شود هنگامی که دیگران میتوانند یک حلقه بازی( feedback loops) خودی مثبت ایجاد کنند بازار را بیشتر و بیشتر به سمت تعادل قیمتی منصفانه (fair price) براند. بهطور مشابه برای یک استثناء که کارایی بازار را به مخاطره میاندازد، سرمایهگذار میبایست قادر به مبادله علیه آن باشد و سود غیر متعارف کسب کند؛ که این در بسیاری از موارد برای استثناها صحیح نیست. مثال مشخص برای انقاد گرایی در شرح «معمای برابری پاداش»: equality premium puzzle ظاهر میشود. اینگونه بحث میشود که علت موانع ورود (entry barrier) است (هم عملی و هم روانی) و بازدهی بین سهام و اوراق قرضه به دلیل بازبودن منابع الکترونیک بازار سهام برای معامله گران میبایستی برابر شود. در پاسخ دیگران مخالف کردند که که بیشتر وجوه سرمایهگذاری شخصی مدیریت میشوند از طریق وجوه سالخورده، حداقلکننده اثر مشهور موانع ورود هستند. به علاوه سرمایهگذاران حرفهای و مدیران مالی به نظر میرسد بیشتر اوراق نگه دری کنند تا یک نفر انتظار تفاوتهای بازدهی داشته باشد.
نظریه بازی رفتاری
نظریه بازی رفتاری( Behavioral game theory): موضوعی است که به بررسی تصمیمات و رفتار متقابل استراتژیک با روشهای نظریه بازیها، اقتصاد آزمایشگاهی (تجربی) و روانشناسی آزمایشگاهی (تجربی) میپردازدآزمایشها شامل آزمودن انحراف از سادهسازیهای رایج تئوریهای اقتصادی نظیر قاعده استقلال، و صرف نظر کردن از نوع دوستی، انصاف و آثار قالبگیری میباشد. در بعد اثباتی، روشها برای شناخت روابط متقابل و ترجیحات اجتماعی به کار بسته شدهاست. به عنوان یک برنامه پژوهشی، این موضوع در سه دهه اخیر پیشرفت قابل توجهی داشتهاست.
استدلال اقتصادی در حیوانات غیرانسانی
تنی چند از روانشناسان تطبیقی دانشگاههای آمریکا سعی در نشان دادن استدلال در حیوانات غیرانسانی ( economics resoning in non-human animals) انجام دادند. تلاشهای اولیه در این زمینه بروی رفتار موش صحرایی و کبوتر تمرکز کرده بود. این مطالعات به اصول رفتارشناسی روانشناسی نزدیک شده بود، جایی که هدف اصلی کشف شباهت رفتاری حیوانات غیر انسان به رفتار انسانی در شرایط آزمایش قابل حصول بودهاست. این تحقیقات از لحاظ روششناسی به کارهای انجام شده توسط «فرستر» و «اسکینر» شباهت بسیار زیادی دارد. جدا از شباهتهای روششناسی، محققان اخیر از واژهشناسی رفتارشناسان نیز تخطی کردهاند. اگر چه این مطالعات مقدمات را برای «محیط شرطی شدن عامل» فراهم کردهاست (با استفاده از غذا به عنوان پاداش برای نوک زدن و فشردن میله).
برگرفته از fa.wikipedia.org
تمامی حقوق این سایت متعلق به درمانگاه تخصصی پوست و مو می باشد. Copyright © 2018